وصیتنامه شهید محمد عبدلی حیدری
نام: محمدوصیتنامه شهید محمد عبدلی حیدری
نام: محمد
نام خانوادگى: عبدلىحیدرى
نام پدر: سیفعلى
تاریختولد: 1329/02/10
ش.ش: 681
محلصدورشناسنامه: تبریز
تاریخ شهادت: 1365/10/23
شرح حادثه: حوادث ناشى ازدرگیرى مستقیم بادشمن-توسط دشمندرجبهه
استان: بنیادشهیداستانآذربایجانشرقى
شهر: ادارهبنیادشهیدتبریز
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
ان الذین امنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فى سبیل الله اولئک
یرجون رحمت الله غفور رحیم.
آنانکه بدین اسلام گرویدند واز وطن خود مهاجرت کردند و
درراه خداجهاد کردند آنان امیدوار و منتظر رحمت خداباشند که خدا بر آنها بخشاینده
و مهربان است.
باسلام و درود بر محضر حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا له
الفدا حضرت مهدى (عج ) منجى
انسانها و بر چیننده جور و ظلم و ستم و فساد از روى زمین و با درود به رهبر کبیر
انقلاب ابراهیم زمان حضرت امام خمینى مد ظله العالى و سلام و درود به رزمندگان
نیرو مند اسلام که با اتکاءبه نیروى الهى و باتکیه به ایمان راسخ خود عرصه را بر
جهانخواران شرق وغرب تنگ نموده و تمام راحتى را از آنها سلب نمو ده اند و سلام بر
مفقودین، مجروحین، جانبازان و اسراءو سلام و درود بر گلگون کفنان اسلام و سلام بر
خانواده محترم آنها که با ایثار خون پاک جوانهاى خود چه مقام و منزلت والائى را از
درگاه پروردگار بى همتا کسب نموده اند.
و با سلام ودرود به امت همیشه در صحنه و شهید پرور حزب الله
وصیت خودم را آغاز مى کنم.
بنام خداوند در هم کوبنده ستمگران بنام خداوندى که مرا در
یک خانوده مسلمان و مستضعف و در یک کشور اسلامى و در عصر یک رهبر رو ح خدائى (حضرت
امام خمینى ) آفرید در برابر این همه نعمت هاى فراوان چگونه و چطور شکر بگذارم در
حالیکه تمام مدت شبانه روز صورتم را روى خاکها گذاشته و ترا سپاس میگویم نتوانسته
ام حتى یکهزارم و یک قطره از دریا را بجا بیاورم آیا نعمتى بالاتر از این، خدایا
چکار کنم ایابراى آمرزش گناهانم بدرگاهت گریه کنم که لایق نیستم. مال دنیا در راهت
احسان کنم که به آن صورت ثروتى ندارم اگر این
جان بى ارزشم را در راهت فدا کنم اگر این فدا شدن
جانم در پیشگاه با عظمت تو قابلى داشته باشد.ولى مهربانى تو برایم ثابت شده و امید
به این دارم که درمقابل عدالت تو و رحمتت قرار گرفته. معبودا تو خودت شاهد هستى که
این بنده گنهکار در مقابل عشق محبوبى مثل تو از همه چیزش گذشته و همه را فراموش
کرده یعنى از پدر، مادر که براى ایشان شیرین تر از اینها در دنیا نیست همچنین
برادر و همسرش و بچه هایش که حتى نمیتواند براى یک روز از آنها جدا شود این عاطفه
پدرى است و یا از فامیلانش وزن عزیزش بگذرد و تنها تو را ببیند چون تو خودت خواستى
که این بنده روسیاه عاشقت شود و عاشق هم یکى میشود آنهم توئى پس عنایتى کن از عظمت
و کرامتت گناهان این روسیاه را ببخش و اگر
ببخشى کجا بروم ودر خانه چه کسى را بزنم چون کسى را غیر از تو ندارم.
بارالها ترا به 14 معصوم قسمت مى دهم و ترابه تمام عزیزانت
قسمت میدهم تا نیامرزى این گنهکار را از دنیامبر.
خداوندا ترا به عصمت حضرت زهرا(علیهاالسلام ) قسمت مى دهم که در
پیشگاهت آبرو دارد مرا از در خودت نا امید نکن. بار خدایا جاى این بنده روسیاه
رادر بهشتت میخواهى قرار بدهى و یامى خواهى در داغترین آتش جهنمت بسوزانى حرفى
ندارم فقط عشق را به من یادبده و مرا عاشق خودت بکن و در حین عاشقى اگر هزاران
مرتبه هم مرا در بالاترین و داغترین نقطه جهنمت بسوزانى براى من گوارا خواهد بود
چون در آن صورت خواهم فهمید تو هم عاشق من شده اى.
بار خدایا از هم گفتنى هاى بعضى وقتها به قلم الهام میکنى و
با آن الهام احساس میکنم که به یارب، یارب گفتن این گنهکار جواب مى دهى و مرا
بخشیده و عاشق خود خواهى ساخت چون تو ارحم الراحمین هستى چطوریکه در بین قوم حضرت
موسى (ع ) یک فرد گنهکارى بود که خداوند به خاطر آن فرد گنهکار نعمت باران را از
همه آنها گرفته بود و چون روزى متوجه شد که مى خواهند او را بشناسند شب را تا صبح
نخوابید و صورت خود را روى خاکها نهاد و چنان به بدرگاه خداوند التماس و گریه و
زارى نمود و از خدا خواست که اسرارش فاش نشود واز ته دل توبه نمود خداوند متعال
همه گناهان او را بخشید و باران رحمتش را بیشتر از همیشه بر زمین فرو فرستاد که
حضرت موسى بامشاهده چنین وضعى از خداوند درخواست نمود که قضیه برایش روشن شود در
صورتیکه هیچ نفرى از میان قوم بیرون نیامد و باران بارید خداوند عز وجل فرمود یا
موسى آن بنده اى که درباره اش گفته بودم تا دیروز از من قهر کرده بود و گنهکار بود
اکنون با من آشتى کرده و بخشیده شده حضرت موسى (ع) از خدا خواست که آن نفر مشخص
شود صدا آمد یا موسى تا دیروز آن بنده با من قهر کرده بود برایت نشناساندم ولى
اکنون که آشتى کرده چطور مى توانم نشان بدهم یا ستار العیوب اى خدائیکه محرم راز و
پرده گناهان و پرده عیبها و اى خداوند مهربان و اى رب العالمین و....
یک وصیتى براى امت حزب الله دارم و آن وصیت اینست که مواظب
رهبر و مواظب انقلاب و خلاصه مواظب اسلام عزیز باشید وا لله برادران شما خودتان
بهتر مى دانید که اسلام مرده بود، ماها مرده بودیم، تمام مسلمانان مرده بودند ولى
حالا این نعمت بزرگ به لطف پروردگار و با همت امام عزیز و باهمت شما امت حزب الهى
بدست مان افتاده که انشاءالله روزى پرچم اسلام در اکثر نقاط دنیا بر افراشته خواهد
شد و این امانت است و مسئولیت خطیرى بر گردن شماها هست باید خیلى مواظب باشید که
خداى نکرده خطرى تهدید نکند و اگر قدر این نعمت عظیم را ندانید خداى نکرده از دست
شما گرفته خواهد شد (طبق آیه قرآن کریم )
بقیه در آن یکى که علامت گذاشته شد هست چون وقت کم بود
نتوانستم تاآخر بنویسم خیلى عذر میخواهم.
ولى این مژده را بشما بدهم که شما حزب الهى ها مثل اهل کوفه
نیستید که حسین (ع ) را تنها
گذاشتید شماها در طول تاریخ شجاعت و رشادت و وفادارى خودتان را به امام امت و
اسلام عزیز ثابت کردید شما آبروى ائمه اطهار مخصوصا آبروى پیامبر اسلام را حفظ
کردید و رو سفیدشدید و براى کل مردم دنیا ثابت کردید که آزاده هستید و تن به ذلت
هرگز نخواهید داد.
پدرو مادر گرامیم خودتان بهتر مى دانید که این فرزند گنهکار
شما چقد علاقمند بودم و شماها چه نعمت هاى خوبى بودید شاید نتوانسته ام تا بحال آن
وظیفه فرزندى خودم را ادا کرده باشم ولى خیلى سعى مى کردم که لااقل عاق والدین از
دنیا نروم ممکن است در طول زندگیم شاید خودم متوجه نشده باشم مرتکب خلاف و بى
احترامى بشما شده باشم شما با بزرگى خودتان مرا ببخشید و حلالم کنید.
پدر جان اگر در مورد برنامه حسن شما را ناراحت کرده باشم
بخاطر دلسوزى بود بخاطر این بود که شما عزیزترین کسم را نبینم که مدیون اسلام باشى
امیدوارم حتما مرا عفو فرمائید و مادر عزیزم مى دانم که شما دو تا گوهر گرانبها با
از دست دادن فرزندتان غصه دار خواهید شد ولى عوض آن در آخرت که بالاتر از همه است
پاداش خواهید داشت این دنیا مقدمه یک کتاب قطور است که خود کتاب آن یکى دنیاست پس
نباید خودمان را بیشتر وابسته به این دنیا بکنیم از شما خواهش میکنم که عوض گریه
افتخار بکنید و احساس بکنید که سهمى ناقابلى هم شمادارید پدر جان از برادرم عباس
مواظبت کنید که در آینده انشاءاله عصاى دست شماست همه شما را بخداى بزرگ مى سپارم.
و اما همسر عزیزم چند سفارش به تو دارم به این مضمون اولا
بنده که نیستم در خدمت پدرو مادرم باش چون آنها به غیر تو کسى را ندارند شما
بعنوان جایگزین من وظیفه دارى تامیتوانى بر آنها خدمت کن یعنى اگر آنها از تو راضى
شدند بدان که من از تو راضى خواهم بود و خدا هم از تو راضى خواهدشد و اینرا هم
بدان که ما یا نباید اسم خودمان را مسلمان بگذاریم و اگر مسلمان هستیم که هستیم
وظیفه شرعى است که از اسلام عزیز بنحو احسن دفاع کنیم دوما بچه ها که بدست ما
امانت هستند اول بخدا و بعد به تو سپرده ام نگذار زیاد غصه مرا بخورند چون بچه حکم
یک گل را دارد و بایک غصه کم پژمرده میشود امیدوارم این گلهائى که اسیر اسلام و
انقلاب واجتماع هستند و بصورت امانت در اختیار تو هستند تا آنجائیکه درتوان دارى
مواظبت کن و طورى تربیت شان بکن که براى امام زمان پشتوانه باشند و در مورد وظایف
شرعى آنها مخصوصا در مورد نمازشان بسیار دعوت کن تادر مورد امانت دارى
فرزندان اسلام پیش ائمه اطهار سرفراز و پیش خداى بلند باشیم و فراموش نکن هر وقت
فرصتى پیدا نمودى براى آنها از بنده صحبت کن و بگو که پدرتان افتخار یافت تادر راه
خدا و دین و قرآن و مملکت شهید شود و به انها بگو که پدرتان آگاهانه این هدف را
دنبال کرد و به خدایش پیوست و به ان بگو که راه مردان حق همین است و بس.
سفارش سومم اینست که خودت بهتر میدانى که هدف بنده در مورد
هجرت از خانه و کاشانه ام و وطنم چه بوده پس نبینم کوچکترین ناراحتى و یا غصه
بخودت راه بدهى و اینرا هم بدان که ما همگى مسافروامانت این دنیاهستیم دیر یا زود
باید این دنیارا ترک بکنیم پس چه بهتر این وقت بسیار ناچیز عمر در راه اسلام و در
راه الله مصرف شود خداوند ما را خودش آفریده و هر موقع هم مصلحت بداند از این دنیا
خواهد برد چطوریکه پیامبران و امامان آمده اند و رفته اند پس آن هدف اصلى راکه
همان هدف اسلام و قرآن است هیچ وقت فراموش نکن.
و اما برادر گرامیم عباس، بعنوان یک برادر بزرگ و دلسوز
بشما نصیحت مى کنم که اولا درهیچ کارى خدا را فراموش نکن و هر کارى هم مى خواهى
انجام بدهى بخاطر خداانجام بده و ثانیا از نمازهاى جماعت نماز جمعه دعاهاى کمیل
توسل ندبه و غیره با علاقه مندى استقبال کن و رابعا که الان دیگر مسئول خانه هستى
خیلى باید حواست را جمع کنى واز پدرو مادر و بچه ها خوب مواظبت کن تا خدا هم از تو
مواظبت کند.
در خاتمه براى کل خانواده عرض میکنم که پدرو مادر و همسر
عزیزم و فرزندان مهربانم و برادر بسیار گرامى شمامیدانید که بنده چقدر بشماها
علاقه مند بودم دوستتان داشتم ولى بالاتر از اینها اسلام است که با خون پاک جوانان
نهالش آبیارى شده چطور که گفته اند عرفا
آنکس که ترا شناخت جان را چه کند فرزندو عیال
و خانمان را چه کند
دیوانه کنى هر دو جهانش بخشى دیوانه تو
هر دو جهان را چه کند
در خاتمه از کلیه فامیلان اهل محل اهل دربند اهل مسجد و
کلیه پرسنل پایگاه دوم شکارى مخصوصا برادران عقیدتى سیاسى از عوض من حلالیت
بخواهید واز طرف من خداحافظى بکنید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار
سفارش آخرم این است که آن برادران دور افتاده از اجتماع و
محروم از ناز و نعمت ضعیف که در آسایشگاه باباباغى تبریز هستند فراموش نکنید آخر
آنها بغیر خداو شما کسى را ندارند عاجزانه تقاضا میکنم. 1364/02/16
براى کلیه برادران پایگاه نیروى هوائى تبریز عرض سلام و عرض
ادب، از این حقیر برادران عزیزم عاجزانه از محضرتان تقاضا دارم اولا این بنده
گنهکار خود را حلال کنید
اگر بدى از بنده دیده اید با بزرگوارى خودتان ببخشید.
سفارش به محضرتان دارم اینست که خواهش مىکنم طبق معمول
برادران جذامى آسایشگاه بابا باغى تبریز آن برادران دور افتاده از جامعه، از وطن
بالاخره دور افتاده از همه چیز را فراموش نکنید چون آنها بغیر از خدا و شماها کسى
راندارند خیلى متشکرم.