@shohada_hokmabad_tabriz
🎤رهبر انقلاب:...شهادت ؛ مرگ انسانهاى زیرک و هوشیار است
✍️ سید جمشید در بهمن سال 1325 در یک خانواده مذهبی در شهرستان تبریز متولد شد و تحت تربیت پدر و مادری مومن و متدین پرورش یافت .
وی در هفت سالگی تحصیلات ابتدائی خود را در مدرسه ( توفیق ) آغاز کرد و تا مقطع ششم نظام قدیم به تحصیل ادامه داد .
✍🏻 در زمان تشکیل بسیج به فرمان امام خمینی ره
جزء اولین کسانی بود که عضو بسیج شد و لباس مقدس بسیجی به تن کرد و به پاس فعالیت مستمر در بسیج به عنوان بسیجی نمونه شناخته شد وعازم حج بیت الله الحرام گردید.
🔶 با وجود کمی سن دیگران را به شرکت در نمازجمعه وجماعت ودعای کمیل تشویق می کرد.
سالار شناسنامه جدیدی دست وپا کرد وبه همراه مادرش به ستاد اعزام مراجعه نمود .
وقت اولین اعزام رسیده بود . او راهی بود ، راهی دریای نور .
🟢 جبهه دیار عاشقان چنان او را مجذوب خود کرده بود که بعد از یک بار اسارت و چهاربار زخمی شدن ، به جبهه بازگشت و سر انجام در تاریخ هیجدهم بهمن ماه سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی در منطقه فکه به خیل شهیدان مفقود الجسد پیوست وجاودانه شد.
#شهید_سالار_قزیلی
🌷🌹تقویم یادبود شهداء 🌹🌷
@shohada_hokmabad_tbriz
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
✍️ شهادت مرگ زیرکان است؛ مرگ انسانهاى زیرک و هوشیار است...بیانات رهبر انقلاب:
1368/05/25
💠 روز 17/مرداد/1342 در طلوع سپیده دم صادق در یک خانواده مذهبى در تبریز فرزندى زاده شد که نام او را رحیم نهادند. و از همان دوران کودکی، در جهت رشد فکرى و اعتقادى خویش به مطالعه کتب مذهبى و اعتقادى پرداخت.
در ماههاى اوّل پیروزى انقلاب همزمان با تشکیل واحدهاى احتیاط از اولین افرادى بود که به واحد احتیاط منطقه 16 حکم آباد پیوست و در بخش فرهنگى مسجد «مصعب بن عمیر» فعالیت گسترده خویش را آغاز نمود.
با شروع جنگ تحمیلى، رحیم که ظلم ستیز بود و حق پیشه، بلافاصله در اردوى نظامى شرکت کرد و قصد عزیمت به میادین نبرد نمود. وى در اوایل سال 1360 ه .ش آموزش کوتاه مدت را در «پادگان خاصبان» گذراند و همراه قافله عزتمند بسیجیان به جبهه هاى خون و شرف اعزام شد.
در عملیات «مسلم بن عقیل» زخم شیرین عشق بر جانش نشست و با اصابت ترکش خمپاره به ناحیه شکم مجروح گشت
او دوباره کوله بار سبکبالى اش را از عشق خدا و شهادت پر کرد و مشتاقانه عازم جبهه شد.
🔶 رحیم به هفتمین شهر عشق رسیده بود و جز رضاى خدا نمى خواست تا اینکه در عملیات ظفرمند «کربلاى 5» بعد از نبردى مردانه و حماسه آفرینى جانانه، درهاى بهشت به رویش گشوده گشت و روح بى تاب او در ملکوت اعلى آشیان گرفت.
پیکر مطهر رحیم بعد از 39 روز شناسائى و پشت جبهه منتقل و در چهارم اسفند ماه سال 1365، در میان زورق دستها و دلهاى بیقرار، عطر شهادت را دوباره در جان شهرتبریز پاشید و جاودانه گشت.
#شهید_رحیم_محجل والا
🌷🌹تقویم یادبود شهداء 🌹🌷
@shohada_hokmabad_tbriz
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
✍🏻 امروز روز پدر است
روز مردانی که عاشقانه و شجاعانه تا آن سوی مرزها رفتند
وبا اهدای خون پاک و مقدس شان اجازه ندادند معجر از سر ناموس مسلمانی کشیده شود، همان مردان بی ادعایی که طعم پدر شدن را نچشیدند
و نام پدر از زبان کودکان خود نشنیدند.
پدران شهید آسایش و آرامش خود را فدای آرامش آیندگان کردند چرا که عمق عشق و اندیشه شان از عمق اقیانوس ها فراتر بود.
به مناسبت فرا رسیدن روز پدر، در وصف پدران شهید، همدلانه برای لحظه ای هم که شده فرزندان این بزرگ مردان را همراهی نموده و مرهمی برای دل رنج دیده شان شده باشیم.
💠 یاد کنیم همه پدران آسمانی را به هدیه یک صلوات
🌹شهید محمد علی ولیپور: 10فرزند
🌷شهید زلفعلی وطن دوست: 9فرزند
🌹شهیدرحمان امیری: 8فرزند
🌷شهیدقربانعلی بجانی:6فرزند
🌹شهید ملک علی رضوی:6فرزند
🌷شهیدخلیل الله بهرامی:5
🌹شهید تاروردی شمسی:5فرزند
🌷شهید علی شاهی:4فرزند
🌹شهیدمحمدعبدلی:4فرزند
🌷شهید یحی لطف الله زاده :4
🌹شهیدپرویز راه انجام اصل:3فرزند
🌷شهیدسید جمشیدآتش پنجه:3
🌹شهید علی صادقی:3فرزند
🌷شهیدایو ب بلندی:3فرزن
🌹شهیدصمدافقی:2فرزند
🌷شهیدقنبر اکبرنژاد:2فرزند
🌹شهیدعباس آقاپور: 2 فرزند
🌷شهیدمحمد امامی :2فرزند
🌹شهید اصغر طالبی :2فرزند
🌷شهیدمحرم حضرتی: 2 فرزند
🌹شهید جعفر قلی نژاد:2فرزند
🌷شهیدرحمان حشمتی:2فرزند
🌹شهیدقربانعلی حسینی :2فرزند
🌷شهیدبیوک بهرامی زاده:1فرزند
🌹شهیدعباسعلی شریفی:1فرزند
🌷شهید غیبعلی کیانی: 1فرزند
🌹شهیدفیروز خدایی: 1فرزند
🌷شهیدرحیم افتخاری:1فرزند
🌹شهیدبهمن جوادی:1فرزند
#میلاد_امام_علی
#روز_پدر
#روز_پدر_مبارک_باد
🌷🌹تقویم یادبود شهداء 🌹🌷
🔻دانشجویان ،مظهر شهامت و سرعت عمل ملت ایران هستند.
امام خامنه ای (مدظله العالی)
💠 معلّم قرآن و دانشجوى شهید محمّدباقر رنجبر آذرفام
روز سیزدهم فروردین ماه سال 1334 ه .ش حکم آباد تبریز با قدوم شقایقى از گلستان الهى آراسته گشت، شقایقى عاشق که بعدها با بذل جان در راه معشوق و آزادى میهن با خون پاکش آبروئى دوباره به خاک بخشید. محلّه دردآشناى حکم آباد آشناى گامها و عطر بهشتى خون اوست.
محمّدباقر با لفظ جلاله اللَّه لب به سخن گشود و شش سال بیشتر نداشت که با نماز انس گرفت و در سایه توجّهات والدین مؤمن و متعهدش در عین فراگیرى علم و دانش لحظه اى از آموزش مسائل دینى غفلت نورزید.
🔶 او سرسختانه با رژیم در حال جدال و مبارزه بود و عاقبت در روز 28 بهمن ماه در جمع دوستان در مسجد ارشاد لب به سخن گشود و آخرین توصیه ها را در رابطه با تظاهرات و قیام 29 بهمن تبریز به همراهانش نمود و گفت: «... مرگ در بستر ذلّت است، مرد باید در میدان هاى نبرد بمیرد، ما در این راه سرنوشتى غیر از این نداریم، که یا به شهادت برسیم، یا زندانى و مجروح شویم که باید براى هر سه آنها خودمان را آماده کنیم...»
🔸 محمّدباقر که وجود آسمانى اش مهیاى سفرى سرخ بود، در قیام روز 29 بهمن سال 1356 پس از ساعتها درگیرى با عمال رژیم، مجروح شد و یازده روز بعد در بیماستان حضرت امام خمینى قدس سره (پهلوى سابق) توسط مأمورین ساواک به شهادت رسید.
نام: محمد
نام خانوادگى: عبدلىحیدرى
نام پدر: سیفعلى
تاریختولد: 1329/02/10
ش.ش: 681
محلصدورشناسنامه: تبریز
تاریخ شهادت: 1365/10/23
شرح حادثه: حوادث ناشى ازدرگیرى مستقیم بادشمن-توسط دشمندرجبهه
استان: بنیادشهیداستانآذربایجانشرقى
محمد در 28 بهمن سال 1329 ه .ش در محله دیزج حکم آباد چشم به جهان گشود. او از کودکى علاقه زیادى به نظامى گرى داشت که همین اشتیاق باعث گردید وى بعد از طى دوره راهنمائى تحصیل، به نیروى هوائى بپیوندد و دوره هاى آموزشى را طى نماید. همزمان با خدمت در ارتش، بطور شبانه به ادامه تحصیل پرداخت و توانست با اخذ دیپلم فنى به درجه استوار یکمى نائل آید. او در سال 1356 ازدواج نمود که حاصل این پیوند مبارک چهار فرزند پسرى است که از وى به یادگار مانده اند. در همان سال براى گذراندن دوره دانشکده افسرى به مشهد مقدس اعزام گردید.
پیش از پیروزى انقلاب اسلامى در راستاى براندازى نظام شاهنشاهى با جمعى از دوستانش، گروهى سیاسى مذهبى تشکیل داده بودند که در سال 1357 گارد شاهنشاهى پى به فعالیت هاى این گروه برد و ایشان بازداشت گردید. محمد در 17 دیماه همان سال آزاد شد و در به ثمر رساندن خون شهداء و پیروزى انقلاب از هیچ کوششى فروگذار نکرد و سرانجام در 19 بهمن ماه همراه با پرسنل فداکار نیروى هوائى با امام انقلاب بیعت نمود.
ایشان پس از پیروزى انقلاب اسلامى با درجه ستواندومى در عقیدتى سیاسى پایگاه دوم شکارى مشغول ادامه خدمت گردید که در آن زمان منشاء خدمات ارزشمندى گردید از جمله احداث مسجد در قسمت ستادى پایگاه.
درسال ۱۳۴۲ ه .ش شقایقى دیگر از گلستان الهى سر از خاک برآورد تا حدیث جاودانگى و آزادگى شقایقها را زمزمه کند و با خون سرخش شعر هیهات من الذلة را در دیوان هستى بسراید. دفتر زندگى عبداللَّه در خانوادهاى متعهد و مذهبى در محله ارّهگر تبریز گشوده شد و در آنجا بود که فصلهاى نخستین این دفتر و داستان پر حادثه ورقخورد.
اودر دامان مادرى پارسا و پدرى دلسوز و زحمتکش رشد کرد و بالید. دوره ابتدائى تحصیل را در دبستان شهید توانا(قطران) گذرانید. و از همان اوان کودکى در مراسم عزادارى حسینى و نمازهاى جماعت در مساجد حکمآباد شرکت فعّال داشت و این حضور معنویش باعث شد که وى همزمان با تحصیل، در کلاسهاى عقیدتى و فعالیتهاى فرهنگى قبل از انقلاب «مسجد ارشاد» شرکت کند.
بااوجگیرى انقلاب اسلامى در ماههاى پرتپش نهضت امام، عبداللَّه در اکثر راهپیمائىها و تظاهرات مردمى حضورى فعّال داشت و پس از به ثمر نشستن نهضت عاشورائى حضرت امامخمینىقدس سره، در پایگاههاى بسیج مستقر در مساجد به حراست از دستاوردهاى ارزشمند انقلاب مشغول شد و عمده فعالیتش را معطوف مساجد کرد و بدین منظور «کانون فرهنگى مسجد کوچک ارّه گر» را پایه گذارى نمود و از این طریق با تشکیل گروه هاى سرود و نمایش و کتابخانه، جوانان و نوجوانان را با برنامه هاى مؤثر و ارزشمند فرهنگى جذب مسجد کرد و آنها را در مسیر الهى انقلاب رهنمون شد.
باآغاز جنگ تحمیلى، در اوائل سال ۱۳۶۱ ه .ش پس از گذراندن آموزش کوتاه مدت نظامى در «پادگان خاصبان» روز چهارم مرداد ماه همان سال راهى جبه هاى نبردشد.
عبداللَّهکه عشق به جبهه و جراحت با وجود سبزش عجین گشته بود دیگر ماندن در پشت جبهه را تاب نمى آورد که به همین علّت در دى ماه سال ۱۳۶۴ ه .ش به لشکر ۳۱ عاشورا بازگشت و در عملیات «والفجر ۸» با عنوان معاون گروهان ویژه لشکر عاشورا اوج حماسه و ایثار خود را به نمایش گزارد.
کلام او جارى در عشق بود وپیامش فریاد لا به غیر خدا و عزمش طوفان بنیان کن ظلم و صدایش پیام محبت وصفا.
قنبر به سال 1335 ه .ش در شهرستان «هشترود» در خانواده اى مذهبى و محبّ اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام زاده شد. او در محیطى آکنده به عشق ولایت رشد و تربیت یافت و از اوان کودکى در محافل مذهبى و مجالس سوگوارى سالار شهیدان پا به پاى پدر حضور یافت. متأسفانه در زندگى روستائى آن دوران، امکانات تربیتى و تحصیلى براى فرزندان سخت کوش روستائى فراهم نبود ولى پدر و مادر قنبر، احکام نورانى اسلام و اصول مذهب سرخ تشیع را به فرزند خود آموختند و از این رهگذر، او از فقر تحصیلى به غناى معنوى و روحى رسید.
وى شش هفت سال بیشتر نداشت که براى کمک به مخارج خانواده، وارد کارهاى سنگین روستائى شد. در سن 10 سالگى همراه خانواده به تبریز مهاجرت کرد و در این شهر به قالیبافى مشغول شد. او تحصیل را توأم با کار تجربه نمود. روزها کار مى کرد و شبها به تحصیل مى پرداخت. بعد از اتمام دوره ابتدائى، به تحصیل علوم حوزوى مشغول گردید و پس از وارد شدن به سلک طلبگى با مسائل سیاسى و ماهیت پَست رژیم ستمشاهى آشنا شد.
وى در سال 1354 ه .ش به خدمت سربازى اعزام گشت و پس از گذراندن دوره آموزشى به ارومیه منتقل گردید. او فردى خودساخته و اهل ورع بود. در محیط پادگان به روشنگرى سربازان و انجام فرائض دینى تأکید مى ورزید.
شهید علی ذاکری
على در ششم اسفند ماه سال 1344 ه .ش در کانون پر مهر خانواده اى متدین و مستضعف در شهرستان تبریز به دنیا آمد. پدرش کارگر ساده اى بود و چرخ زندگیشان به سختى مى چرخید. هفت ساله بود که براى گذراندن دوره ابتدائى تحصیل وارد دبستان «ترقّى» شد. او که وجودش مالامال از مهر و محبت بود، بعد از فارغ شدن از درس و مدرسه به کمک پدر مى شتافت. سیزده سال بیشتر نداشت که در تظاهرات هاى ضد رژیم ستمشاهى شرکت مى کرد و در مجالس آموزش قرآن و احکام دینى حاضر مى شد. وى دوران تحصیل راهنمائى را در مدرسه «استقلال» حکم آباد آغاز کرد و با پیروزى انقلاب بیشتر اوقاتش را در مساجد و نهادهاى انقلابى به فعالیت و حراست از آرمانهاى اسلام و انقلاب سپرى مى نمود. در شهریور ماه سال 1360 ه .ش روح بى تاب على او را براى طى دوره آموزش نظامى به پادگان «خاصبان» کشاند و بعد از اتمام دوره آموزش، عازم جبهه آبادان شد و در عملیات «ثامن الائمه» شرکت کرد. در آن اعزام دو ماه در جبهه به نبرد پرداخت. سپس به مرخصى آمد. او که عاشق خدمت در راه خدا بود در واحد احتیاط منطقه 16 مستقر در مسجد مصعب بن عمیر نیز به فعالیت مى پرداخت. دیگر لذات و رفاه پشت جبهه روح ناآرام او را راضى نمى ساخت. على دوباره در بهمن ماه همان سال در جبهه «داربلوط گیلانغرب» براى نبرد با کفار بعثى به سپاه حق پیوست و در عملیات «مطلع الفجر» به عنوان بى سیم چى به نبرد با دشمنان دین و میهن ادامه داد.
او در تاریخ دهم خرداد ماه سال 1361 ه .ش براى سومین و آخرین بار با شوقى وصف ناپذیر به سوى جبهه، مأمن روح ناشکیبایش بال گشود و همانگونه که آرزوى قلبى اش بود در عملیات «رمضان» در شرق بصره به تاریخ سوم مرداد ماه سال 1361 با زبانى روزه بر اثر اصابت ترکش، به کاروانیان «عِنْدَ ربِّهم یرزَقون» پیوست و روح آسمانى اش تا بلنداى افلاک اوج گرفت.
على در اوّل مرداد ماه سال 1327 در روستاى «کردده» از توابع شهرستان «مراغه» در خانهاى محقّر امّا مصفّا به نور ایمان، پا به عرصه وجود گذاشت. او از همان ایّام خردسالى با مسائل دینى و مذهبى آشنا گردید و با احساسات پاک اسلامى رشد و تربیت یافت. وى براى امرار معاش و گذران معیشت زندگى به شغل بنّائى مىپرداخت. با این که از نعمت سواد محروم بود از رویدادهاى سیاسى اجتماعى شناخت درست و کافى داشت، چنانکه در اوج قیام مردمى ملت بزرگ ایران، در اکثر تظاهرات و راهپیمائىها بطور فعالانه و مستمر شرکت مىکرد.